پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

 کتابی که وقتی بازش می‌کنی نمی‌خواهی زمین بگذاری.  من از ساده و روان بودنش خیلی لذت بردم. راسخی با فصل‌های کوتاه به خاطرات خودش با کتاب می‌پردازد. به گفتۀ خودش با کتاب عشق بازی می‌کند. 
فکر و ذهن و اندیشه‌اش کلا دور کتاب می‌چرخد. 
در فصل «ذهن درد» دیگر نتوانستم با سرعت عبور کنم وقتی می‌گوید: کاش دنیای ذهن هم  مثل دنیای جسم هر وقت با مشکل روبه رو می‌‍شد، مثلا هرگاه از محتوا خالی می‌شد و نادانی و جهالت تمام زوایایش را پُر می‌کرد، درد می‌کرد و با درد خبردارمان می‌کرد. 
دردمندان ذهنی خست روا نمی‌داشتند. برای سلامتی ذهنِ خود پول پای کتاب می‌ریختند. برای دسترسی به چنین کالای درمانگری کمر همت می‌بستند. ساعت‌ها پای این دارو می‌نشستند و با حرص و ولع سطر سطرش را می‌خواندند. 
از رویای دیگرش می‌گوید: کاش جلوی کتاب‌فروشی‌ها مثل داروخانه‌ها شلوغ بود. 
از فلسفۀ موفق می‌گوید.
 به ارزش کتابهایی می‌پردازد که نحوۀ درست اندیشیدن را می‌آموزند و نه اندیشه‌ها را. 
به مقایسۀ کافه کتاب‌های دیروز و امروز می‌پردازد. 
از کتاب‌های کرایه‌ای یاد می‌کند. 
او میزان سواد را با کتاب و مطالعه سنجیده ارزیابی می‌کند نه با شمار سالهای تحصیل.
یادداشت‌های یک کتاب‌باز راهی  است برای آنان که به دنبال آرامش ذهن هستند. 
همرخ نگاشت این کتاب را به چاپ رسانده است. 
 

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

حس مشترک

هوشو دهاتشان را با تمام خاطرات پدر و مادر، باشو، ننبابا، قوم‌وخویش، رفیق و شیطنت‌های کودکی‌اش ول کرده و رفته شهر. شرط می‌بندم دیگر دل و دماغ آمدن ندارد؛ فقط خاطراتش را با خودش حمل می‌کند.
پدرش اهل سیرچ کوهستانی بود و مادرش اهل شهداد کویری؛ جاهایی سرد و گرم، با فاصله‌ای فقط سی کیلومتر.
از همان بچگی مادرمرده بود. مادر انگاری خواسته بود او را به دنیا بیاورد و ریق مرگ را سربکشد. 
پدرش دست کمی از یک آدم مرده نداشت. دیوانه بود. اما هوشو باز هم وجود او را قدر می‌دانست.
یک روز باشو به هوشو قول می‌دهد که بعد از دوازده سیزده سال، او را به باغ مادری‌اش در شهداد ببرد. می‌برد. هوشو باغ را می‌بیند با درختانی از  نخل. یکی از نخل‌ها را سفت بغل می‌گیرد. زار می‌گرید. مادری که اصلا ندیده بودش. اما حسش می‌کرد. حس می‌کرد دست مادر به این نخل خورده بود و روحش در آن جاری است و  او را می‌بیند.  
دوچرخه‌ام تند و تیز از سیرچ می‌رود به شهداد. می‌خواهم نخل‌ها را ببینم. باد نمی‌گذارد. انگاری با دو دستش می‌خواهد مرا به عقب هُل ‌دهد. خورشید می‌خواهد پا به فرار بگذارد. 
-    شب بشود من و این تن داغان و دوچرخه کجا برویم؟
سر فرمان را کج می‌کنم به سمت اولین روستا. روستای چهارفرسنگ است؛ پر از درختان نخل است و صدای پرنده و کوچه‌هایی خلوت. 
 مردی نشسته جلوی مغازه‌ای. هم سن و سالیم. با چشمان براق هاج و واج نگاهم می‌کند. می‌گوید:
-    بریم خونه. من هم تنهام. زن و پسرم از کرمون میان. شب یک نون و پنیری می‌خوریم.
رضا می‌برد به خانۀ پر ازنخل و لیمو و نارنج‌اش. خانه‌ای کویری و جذاب که روح دارد. حرف‌هایش شنیدنی است. مادر  او را هم زلزله گرفته آن هم سه ماهگی‌اش. ننبابا بزرگش می‌کند. نمی‌گذارد رضا هیچ از مرگ مادر بداند و رضا هیچ وقت به حرف ننبابا  «نه» نمی‌گوید.
به طرز عجیبی احساسش را درک می‌کنم. 
یاد مادرم می‌افتم.
هوشو: هوشنگ مرادی کرمانی 
باشو: پدربزرگ
ننبابا: مادربزرگ
 

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

«فرار بزرگ» از هیجان‌انگیزترین و جالب‌ترین بخش‌های کتاب «مکافات جنایات» ناصر بیگدلی است. آنقدر ماجرا خواندنی و پر از عبرت است که آن را وقتی برای دوستانم تعریف می‌کنم، اصلا برای‌شان قابل باور نیست که چنین اتفاقی در ایران افتاده باشد. انگار که یک فیلم هالیوودی را در نثر ایرانی می‌بینید. 
ناصر بیگدلی بازپرس بازنشسته نیروی انتظامی است که بیش از سی سال مبارزۀ ممتد و مستمر با تبهکاران و دست و پنجه نمر کردن با پیچیده‌ترین پرونده‌های جنایی را به شکلی زیبا و پر از هیجان به رشتۀ تحریر در آورده است. 
اما بخش‌های دیگر این کتاب دست کمی از «فرار بزرگ» ندارد. این کتاب نه تنها برای عموم خوانندگان از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان  حتی برای مأموران و بازجویان وبازپرسان می‌تواند مفید باشد.
«عذر بدتر از گناه» تلنگری جدی است به زنان. زنانی که فریب شیرین زبانی های مردی را می‌خورند. مردی که به خاطر خیانت همسرش، ابتدا زنانی به ظاهر مشکل‌دار را به قتل می‌رساند اما به مرور زنانی کاملا معمولی را هم به قتل‌های خود اضافه می‌کند. 
در این کتاب فقط زنان قربانی نیستند، در فصل «عقرب» رانندگان تریلی هستند که قربانی می‌شود و این خود داستانی مفصل دارد. 
کلا مطالعۀ بخش‌های مختلف  این کتاب نوعی آگاهی بخشی برای همۀ قشری است.
این کتاب را نشر «روزبهان» به چاپ رسانده وکتابهای دیگری تحت عنوان بازپرس یک  تا چهار نیز منتشر کرده است.  
 

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

مدتی است پادکست‌هایی از ناصر زراعتی گوش می‌کنم. 
ناصر زراعتی مجموعه‌ای از کتاب‌های صوتی نایاب و بدون سانسور با خوانش خودش در اختیار علاقمندان قرار داده است. 
زراعتی داستان‌های کوتاه زیادی نوشته ولی بازخوانی داستان‌های کمتر شنیده شده و چاپ نشده در سال های اخیر در ایران را هم می‌کند.  در حال حاضر ساکن شهر گوتنبرگ سوئد است. 
آخرین پادکستی که از ایشان در حال پخش است برگرفته از کتاب «آشنایی با صادق هدایت» نوشتۀ م.ف. فرزانه است. 
مصطفی فرزانه نویسنده و مستندساز و مترجم بود. فیلم‌ها او در سه جشنواره مهم کن، ونیز و لوکارنو حضور داشته است. 
او از نزدیکان صادق هدایت بوده و تا آخر عمر با او همراهیش می‌کرد. 
آنچه که این کتاب را جذاب می‌کند اشاره به خصوصیات فردی و نگاه‌های صادق هدایت و گفتگوهای پر از معنای فرزانه با هدایت است. 
هدایت تفکر ضد استبداد، تعصب و خرافه داشته. از پیشروان داستان‌نویسی نوین بوده است. مثل بعضی نویسندگان در دوره‌ای از زندگی‌اش برای دخل و خرجش دچار مشکل می‌شود. دوبار خودکشی کرده که اولی در دورۀ جوانی به خاطر مشکل عاطفی و ناموفق بوده و دومی در 48 سالگی‌اش بوده است. 
مطالعۀ زندگی هدایت، می‌تواند نگاه بازتری را به جهان هستی بدهد. 
https://castbox.fm/channel/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%B2%D8%B1%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DB%8C-%7C-naser-zeraati-id5467530?country=us
 

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

امروز بعد از کار به سبزی‌فروشی محله‌مان رفتم تا کمی سبزی آشی به همراه مواد لازم برای آش رشته بخرم. هوس کرده بودم آش رشته بپزم؛ غذایی که معمولاً هر دو هفته یک‌بار در برنامۀ غذایی‌ام هست. بالاخره این هم از دردسرها و شاید شیرینی‌های زندگی مجردی است.
وقتی وارد مغازه شدم، زن تپلی با موهایی بلند تا کمر را دیدم که به نظر می‌رسید مشتری است. او رو به فروشنده، که او هم خانم بود، با خونسردی پرسید:
– شماره‌ای که جلوی مغازه نوشته شده، مال صاحب مغازه است؟
زن فروشنده پاسخ داد:
– نمی‌دونم.
اما زن موبلند همان لحظه با شماره تماس گرفت. از صدای طرف مقابل معلوم بود که او هم زن است. بعد از چند لحظه، ناگهان صدایش بلند شد و شروع به داد و بیداد کرد:
– تو الان خیلی غلط می‌کنی! بلند می‌شی میایی اینجا. الان به پلیس زنگ زدم بیاد حسابت رو برسه. تو گه خوری که نمیایی!
همان‌جا خشکم زد. چقدر تلخ است که چنین ادبیاتی، که پیش‌تر بیشتر برای ما مردها بود، حالا به میان زنان نیز آمده و این طور بد دهن شده‌اند. با خود فکر کردم، چه بر سر جامعه‌مان آمده که لطافت زنانه چنین خدشه‌دار شده است؟
هر چند که بددهن هم برای مرد بد است و هم برای زن!
به جامعه، به مردان، به زنان، و به خودم تأسف خوردم.
 

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

معتاد شدم

ایستگاه مترو وارد می‌شوم. قبل از گیت مأمور میانسال نیروی انتظامی صدایم می‌کند.

- آقا بیا یه لحظه!

با هم به اتاقی می‌رویم. یک نفر دیگر آنجاست با مأموری که مشغول جستجوی وسایلش است.موبایلش را هم چک می‌کند. به او می‌گوید:

- مصرف کننده هستی؟

- قبلاً می‌زدم ولی الان چیزی همرام نیست

- اگر یک ذره پیشت باشه من می‌دونم و تو

مامور اولی رو به من می‌کند و می‌گوید:

- کارت شناسایی همراهت هست؟

- کارت ملی را نشانش می‌دهم

- کارت شناسایی محل کارت منظورمه

- اونا ندارم. ولی فکر کنم این کافی باشه

کتابم را نشانش می‌دهم.

- این کتابو می‌خوام چکار؟

- نویسنده‌اش من هستم

- نویسنده‌ای!؟

بعد می‌گوید یک لحظه دنبالم بیا. از اتاق خارج می‌شویم .

- آرام می‌پرسد

- چیزی می‌زنی؟

- یعنی اینقدر شبیه معتادا هستم!

- لاغر هستی شک کردم معتاد باشی

- یعنی هر لاغری مصرف کننده می‌تونه باشه؟ نمی‌تونه ورزشکار باشه؟

می‌پرسم اهل کجایی؟ وقتی می‌گوید از کجاست به او می‌گویم کی و چطور به روستاهای آنجا که شمال است رفته‌ام و مطلب نوشته‌ام.

برایش جذاب می‌شوم و چند سوال از سفرهایم می‌پرسد.

البته او هم زیاد بیراه نمی‌گفت. چرا که در مورد نفر اولی اشتباه نکرده بود.

نه به آن مسعود مددی  جوانی که در قطار با هم همصحبت می‌شوم و لذت می‌برد از هم صحبتی با من و این سفر را یکی از بهترین سفرهای خودش می‌داند و نه به این مامور.

یک ساعتی طول می‌کشد مترو به ایستگاه اقدسیه می‌رسد. ساعت یک به موسسۀ فرهنگی اکو می‌رسم. یکساعتی در لابی به انتظار می‌مانم تا نوبت ملاقاتم با آقای اسماعیلی‌فرد شود. ساعت دو و ربع جلسه شروع می‌شود. اسماعیلی فرد بعد از شنیدن صحبت‌هایم با توجه به رزومه‌هایم، استقبال خوبی از فعالیت‌هایم می‌کند و قول مساعد می‌دهد برای رونمایی کتاب و دیگر فعالیت‌های مشترک.

به چهار راه ولیعصر می‌روم. خانۀ اندیشمندان علوم انسانی می‌روم تا علی دهباشی را ببینم. موفق نمی‌شوم. به وقت برگشتن ساعت چهار و نیم بعد از ظهر تصمیم می‌گیرم یک غذای لاکچری بخورم. به یک رستوران سنتی می‌روم. منو غذایی را می‌دهد. 880 هزارتومان پول یک چلومرغ می‌شود. سرم سوت می‌کشد.

دو ایستگاه مترو عوض می‌کنم تا به ایستگاه راه‌آهن می‌رسم. از آنجا به یک رستورانی کوچکی می‌روم که پیرزنی خودش آنجا را اداره می‌کند. یک پرس مرغ می‌دهد 95 هزار تومان. این به آن در.

سفر یک روزه‌ام تمام می‌شود.

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

در شبی که برای بزرگداشت عیسی امیدوار توسط نشریه بخارا برگزار شد، چند نکته مهم از سخنان او و دیگر سخنرانان برداشت می‌شد:

  • عیسی و عبدالله امیدوار از مشهورترین جهانگردان ایران در نیم قرن گذشته‌اند.
  • آن‌ها در دورانی سفر کردند که نه از امکانات ارتباطی مدرن خبری بود و نه از تجهیزات پیشرفته امروزی.
  • در میان بومیان زندگی کردند که بدون تصنع، خود واقعی‌شان را نشان می‌دادند.
  • از نخستین ایرانیانی بودند که هیمالیا را فتح کردند.
  • با پادشاهان و رئیس‌جمهورهای وقت دیدار داشتند، اما عبدالله امیدوار موفق به دیدار  وزیر سابق ارشاد نشد.
  • تفاوت زیادی میان گردشگر و مسافری که اهل تحقیق و تفحص است، وجود دارد.
  • بی‌قراری در برخی افراد ذاتی است، اما این ویژگی در همه اعضای خانواده دیده نمی‌شود.
  • هر مسافر باید هدفی مشخص داشته و برای رسیدن به آن تلاش کند.
  • هر فرد باید اثری از خود برجای بگذارد و سفرنامه هم یک اثر خوب می تواند باشد و جاودانه.
  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

مشغله‌های زندگی، بی‌حوصلگی،  نداشتن فرصت و پول و مشکلات دیگر باعث شده که خیلی‌ها فقط در آرزوی سفر باشند و قید سفر بزنند.  

خواندن، شنیدن و تماشا کردن از راه‌های دیگر سفر کردن هستند. در سالیان اخیر، سفر با خواندن کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. در حالی که این سبک از سفر علاوه بر ارزان بودن و افزایش قوه تخیل، می‌تواند حاوی  اطلاعات بسیار ارزشمند و  مفید باشد.

عباس رزاقی از دوچرخه سواران سابقه‌دار کشورمان است که علاوه بر رکاب زنی دور ایران در 168 روز، 13 برنامه برون‌مرزی با دوچرخه، سفر رکاب زدن دور اروپا و رکاب زدن دو بار دور دنیا را داشته است.  

کتاب «سفر با دوچرخه به آفریقا» حاصل تجربیات سفر وی با دوچرخه به قاره آفریقا در سال 1377 است.

این سفر از تهران شروع و  پس از عبور از کشورهای ترکیه، سوریه و لبنان به قاره آفریقا و کشورهای سودان، چاد، نیجر و بورکینافاسو ختم می‌شود.

لازم به ذکر است  رکاب زدن با دوچرخه در زمانی انجام می‌شود که هیچگونه وسایل ارتباطی امروزی هنوز موجود نبوده است.

اما ماجراهای این سفر بسیار خواندنی، آموزنده و پر از مطالب ارزنده هستند که از دید این مسافر ریزبین و دقیق، دور نمانده‌اند. فقر، وضعیت بد جاده‌ها، فقدان بهداشت، آبهای آلوده، بیماری مالاریا، مواجه شدن با کودتای نظامی، رابطه آزاد دختران و پسران، ختنه دختران، خوردن موش صحرایی بخش‌هایی اندکی از این کتاب پر از هیجان و ماجرا هستند.

با خرید و هدیه این کتاب می‌توانید به فرهنگ مطالعه و سفر به دوردست‌ها می‌توانید آنها را همسفر در این دوچرخه سواری پر از هیجان بکنید.

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

رقم بیش از 4 میلیون نفر مهاجر خارج‌نشین رقم کمی نیست.

شوک فرهنگی و غربت و دلتنگی از مشکلات اولیه مهاجران است.

برخی نامید برمی‌گردند و بعضی حل و موفق می‌شوند.

زنی در گفتگوی اینترنتی می‌گوید اوایل انقلاب به صورت قاچاقی با چهار فرزند از بلوچستان به پاکستان و از آنجا هندوستان می‌رود و در نهایت سر از کانادا در می‌آورد.

خانه و خانواده و خاطرات کودکی و دارایی و همگی را از دست می‌دهد.

ناامید نمی‌شود. می‌جنگد و فرزندانش هر کدام کاره‌ای می‌شوند و حتی برخی مدارج مهم مدیریتی می‌گیرند.

توصیه‌ای برای مهاجرت نسل جوان ندارد، اما کار خودش رادر آن مقطع زمانی درست می‌داند.

شخصی از تجربه خودش در امریکا می‌گوید:

 خیلی ها به هوای پیشرفت به امریکا آمدند. امکانات داشتند ولی موفق نشدند. بذر به محیط خوب برای رشد نیاز دارد.

 فرق  انسان با بذر این است که انسان خودش محیط خوب درست می‌کند.

محیط خوب نیازمند روحیه خوب است

بی جهت نیست شفیعی کدکنی می‌گوید:

روحیه روحیه و روحیه، آنچه که برای کشور ضرورت دارد، هنری است که این روحیه را بالا ببرد؛ شامل موسیقی، نقاشی، سینما، ادبیات، رمان های بزرگ و ادبیات داستانی خوب. این ها مهم هستند. این را هیچ وقت فراموش نکنید.

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

در روزهای پایان سال 1402 که برف پربرکت کشورمان را سفید پوش کرده، اولین کتابم چاپ شد.

کتاب «آقای استالین! دوشنبه یادتان نرود»

سفرنامه مصور ویدئویی دوچرخه سواری در تاجیکستان

اینفوگرافیک 3 هزار سال کشور تاجیکستان
تجربه زیستن در میان مردم و ماجراهای تلخ و شیرین و پرماجرای یک دوچرخه‌سوار
بازنویسی کتاب توسط سید ناصر هاشمی از نویسندگان طنز پرداز کشور
استفاده از بیش از 100 تصویر مصور رنگی و سیاه و  سفید  با کیفیت در کتاب
امکان سفر مجازی ویدئویی به صورت مستند در اول هر فصل از کتاب با اسکن کیوآرکد
طراحی جذاب و زیبا توسط  دوست عزیزم آقای سید علی حسینی
چاپ کتاب توسط نشر لوگوس از انتشارات معتبر کشور
موشن گرافیک این کتاب توسط دوست خوب تدوینگرم  آقای خلیل محمدی صورت پذیرفته است.
تعداد صفحات: 240 صفحه

قیمت: 200 هزار تومان
ارسال رایگان کتاب با خرید مستقیم از سایت لوگوس

www.irlogos.com

  • عدالت عابدینی