پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

 کتابی که وقتی بازش می‌کنی نمی‌خواهی زمین بگذاری.  من از ساده و روان بودنش خیلی لذت بردم. راسخی با فصل‌های کوتاه به خاطرات خودش با کتاب می‌پردازد. به گفتۀ خودش با کتاب عشق بازی می‌کند. 
فکر و ذهن و اندیشه‌اش کلا دور کتاب می‌چرخد. 
در فصل «ذهن درد» دیگر نتوانستم با سرعت عبور کنم وقتی می‌گوید: کاش دنیای ذهن هم  مثل دنیای جسم هر وقت با مشکل روبه رو می‌‍شد، مثلا هرگاه از محتوا خالی می‌شد و نادانی و جهالت تمام زوایایش را پُر می‌کرد، درد می‌کرد و با درد خبردارمان می‌کرد. 
دردمندان ذهنی خست روا نمی‌داشتند. برای سلامتی ذهنِ خود پول پای کتاب می‌ریختند. برای دسترسی به چنین کالای درمانگری کمر همت می‌بستند. ساعت‌ها پای این دارو می‌نشستند و با حرص و ولع سطر سطرش را می‌خواندند. 
از رویای دیگرش می‌گوید: کاش جلوی کتاب‌فروشی‌ها مثل داروخانه‌ها شلوغ بود. 
از فلسفۀ موفق می‌گوید.
 به ارزش کتابهایی می‌پردازد که نحوۀ درست اندیشیدن را می‌آموزند و نه اندیشه‌ها را. 
به مقایسۀ کافه کتاب‌های دیروز و امروز می‌پردازد. 
از کتاب‌های کرایه‌ای یاد می‌کند. 
او میزان سواد را با کتاب و مطالعه سنجیده ارزیابی می‌کند نه با شمار سالهای تحصیل.
یادداشت‌های یک کتاب‌باز راهی  است برای آنان که به دنبال آرامش ذهن هستند. 
همرخ نگاشت این کتاب را به چاپ رسانده است. 
 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی