پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

دروازه بافت قدیمی بلان
آقای تقیان مردی با هیکل متوسط، موهایی کم پشت و سبیلی باریک است که کاپشن اندازه متوسط به تن دارد. در کار معامله دام است. قبلا قصاب بوده، اما چند سالی است که به خاطر توصیه پزشکان و مشکلات جسمانی این کار را رها کرده است. 

تقیان


تقیان با اینکه از اعضای شورای روستاست، همان اول می گوید که نمی تواند اطلاعات دقیقی را در مورد روستای شان در اختیارم قرار دهد و دلیلش را هم کم سوادی اش می داند. می گوید منتظر باشیم تا خود دهیار بیایید. خیالش را با گفتن این حرف راحت می کنم که: 
-    من نمی خوام تاریخ دقیق و موقعیت جغرافیایی و چیزهای مشابه این ها رو ازت بپرسم، من می خوام تجربه خودت و آنچه را که از زندگی در این روستا می دونی را به من بگی.
انگار که با گفتن این حرف خیالش راحت شده باشد، نفسی راحت می کشد و حاضر می شود با هم بریم به گشت و گذار در روستا. 
این راه هم بگویم که گوش شیطان کر،  امروز بعد از مدت ها توانستم رکوردی برای خودم ثبت کنم.  کوتاه ترین فاصله رکاب زده شده از روستایی به روستایی دیگر. یعنی 50 متر حد فاصل روستای قورتان تا بلان!
رکورد قبلی ام مربوط به 9 سال پیش بود که فاصله بین روستای سنگستان تا «یاتان  سامان» در استان همدان را در یک مسافت سه کیلومتری طی کرده بودم. کاش می شد اینها را در رکورد گینس ثبت کرد!
با دوچرخه پشت سر ماشین وانت مزدای تقیان راه می افتیم تا دوچرخه را در منزل مادری اش بگذاریم و بعد بقیه کارها. 
دروازه ورودی با بافت قدیمی  ترمیم شده، اولین جایی است که به آنجا می رویم. این تنها دروازه ورود و خروج روستا بوده است.  یک طرفش به سمت بافت قدیمی روستا و سمت دیگرش به سمت رودخانه زاینده رود و قلعه قورتان است. 

روستای بلان


 خان و ارباب روستا هر از چند گاهی به اینجا می آمده و همینجا در یکی از اتاق هایی که درداخل همین دروازه تعبیه شده است، اتراق می کرد و به رتق و فتق امور می پرداخت، یعنی یک نوع حاکمیت کوچک محلی. 
از آن بالا خانه های گنبدی، با در وپنجره های چوبی دیده می شوند. بعضی از خانه ها فقط کافی است کمی دستی به آن بکشند، قشنگ می شود یک خانه و یا  به عبارتی خانه های بوم گردی عالی برای علاقمندان و منبع درآمد برای روستاییان. 
تقیان وقتی به محله های روستا می رود، انگار که خودش هم به گذشته ها سفر کرده است. اما نکته ای که در لابلای صحبتش خیلی توجهم را به خودش جلب کرد. تعداد زیادی خانواده هایی بودند که در یک خانه زندگی می کردند. علاوه بر خانواده خودش، سه عموی دیگرش هم در همان خانه بودند.  مصیبت عظمایش وجود یک حمام، یک دستشویی و یک آشپزخانه برای تمامی این خانواده ها بود. از طرفی می گوید که گوسفندان را همینجا نگهداری می کردند. می دانم گوسفندها هم معمولا پشه های زیادی به دنبال خودشان داشتند. 
هر چند این نوع زندگی یک نوع زندگی عذاب آور در آن زمان بوده، اما یک خوبی دارد که دید و بازدیدها خانوادگی زیاد بوده. 
دختر و پسر هم از جهت یافتن همراه خود مشکلی به مراتب کمتر از امروز داشتند. هم دیگر را خوب می شناختند و از طرفی خوب هم همدیگر را دیده بودند در نتیجه لالا لالا لای لای. یعنی عروسی هم راحت تر بود.
***

آب انبار روستای بلان
وقتی از پله ها پایین می رویم، تغییر دما به قدری زیاد می شود که انگار وارد جایی شده ایم که کولر گازی با دور کامل کار می کند. ولی این خبرها نیست. اینجا نه برقی هست و نه وسایل برقی دیگر. 
اینجا آب انبار دوره عباسی روستای بلان است. ستون های ضخیم دارد که اگر دو دست را باز کنیم یک ضعلش را نمی توانیم بغل کنیم. سقف هم با معماری خارق العاده به شکل طاق ضربی با خشت و ساروج و آجرهای بسیار قشنگ عشوه گری می کند. باورش سخت است که معماران چیره دست 500 سال قبل چه ظرافت و دقتی در کارشان داشتند!
 کار این آب انبار به این صورت بوده که آب رودخانه و سیلاب و برف و باران به آن هدایت می شده. طی مراحلی گل و لای آن گرفته می شد و مردم از آب خنک آن برای مدت زمان طولانی ایی استفاده می کردند.
روی آب انبار هم بادگیرهایی وجود دارد که جریان هوا را به داخل آب انبار هدایت می کردند. این بادگیرها هم باعث راه یافتن جریان هوا به داخل آب انبار و بالتبع آن خنک شدن و همچنین جلوگیری از فساد آب می شدند. 
بازسازی های مربوط به آب انبار اخیرا صورت گرفته که با پیگیری های مدام دهیار و خودآقای تقیان صورت گرفته و به او می گویم همین پیگیری ها دیگر باسواد و بی سواد نمی شناسد و خود همین کار شما خیلی ارزشمندتر از کار آدم باسوادهاست.

روستای بلان


روستای کبوترخانه هم دارد که خوشبختانه زندگی کبوترها در آن جریان دارد. به طور مفصل در مورد کبوترخانه در روستای قورتان توضیح دادم و دیگر نیازی نمی بینم بیشتر بگویم. 
ناهار آبگوشت بسیار خوشمزه ای را مهمان آقای تقیان و خانواده اش است. واقعا که می  چسبد. چقدر آن لحظه دوست داشتم من هم یک قصاب بودم.

عدالت عابدینی

 

روستای بلان

 

روستای بلان

 

روستای بلان

 

کبوترخانه روستای بلان

 

روستای بلانپ

 

روستای بلان

 

روستای بلان

 

روستای بلان

 

روستای بلان

 

روستای بلان

 

روستای بلان

 

  • ۰۰/۰۲/۲۲
  • عدالت عابدینی

بلان

روستای بلان

عدالت عابدینی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی