پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

باورش سخت بود وقتی متوجه شدم که یک معلم آلمانی در روستای لما مدرسه ساخته است. 
روستای لما را اولین بار در سال 91  دیدم. سفری که با دوچرخه از کرمان شروع کردم و پس از عبور از استان ها هرمزگان و فارس سر ازکهکیلویه و بویراحمد در آورده بودم. 

عدالت عابدینی


در آنجا جعفر بام نشین میزبانم می شود با خانواده بسیار مهربانی که دارد. 
روستای لما، روستایی سه هزار و پانصد ساله در 40 کیلومتری شمال جاده یاسوج به اصفهان است.
مردمانش از ایلات اصیل و ریشه دار لُر بختیاری هستند. کوه های استوار و محکم، اطراف روستا را گرفته اند. درختان بلوط بیشتر پوشش گیاهی آن را تشکیل می دهند. در میان این درختان، صدای خوش پرندگان در اینجا گوش ها را نوازش می دهند.
در کتاب تنوع زمین شناختی ایران به پدیده پُلژه در این روستا اشاره شده است. 
پُلژه، منطقه ای وسیع و با سطحی هموار است که بر اثر فرونشست در سنگ های آهگی ایجاد شده است. 
ارتفاعات لما میزبان کوهنوردانی از نقاط مختلف کشور است که به مقصد کوه های دنا می روند. هوای فرحبخشش جان دوباره به آنها می دهد.

رودخانه بشار روستای لما


آب رودخانه بشار سخاوتمندانه چون رگه ای  در میان کوه ها در جریان است و  رونق و آبادانی این روستا و روستاهای مسیر را به همراه دارد. این رودخانه پس از طی راهی دور و دراز در نهایت سر از رودخانه بزرگ کارون در می آورد. 

زمین های کشاورزی روستای لما


مردم زحمتکش روستا کشاورز و  برنجکار و دامدارند.
اما تمدنی قدیمی در دل این روستا نهفته است. سال ها قبل حین عملیات راهسازی در اطراف روستا، گورستانی بسیار قدیمی از دل تاریخ سر در می آورد؛گورستانی متشکل از 70  گور و 400  اثر تاریخی.
عجیب اینکه طول برخی از این گورها به 5 متر هم می رسید

غروب خورشید


در کنار استخوان های انسانی، استخوان حیواناتی چون اسب و گوسفند هم دیده می شود. و این ها، رازهایی سر به مهر در خود دارند. خورشید غروب می کند و آخرین پرتوهای رنگی اش را به این روستا می تاباند. 
 شب سرتاسرِ آسمان، با ستاره ها چراغانی می شود.
اما الان وقت خواب نیست. 
یادی کنیم از خیرآلمانی که در ابتدا به او اشاره کردم. 
سندرز کوهنورد، جهانگرد و البته معلم کودکان استثنایی آلمان است. او که در سال 1385 بازنشسته شده بود به ایران می آید. ابتدا از آنجایی که علاقمندان به کوه های ایران است به کوه های البرز می رود. 
از آنجا به سلسله کوه های زاگرس می رود. 
به روستای لما که می رسد شیفه ارتفاعات دنا و مردم مهمان نواز آنجا می شود. 
سه روزی را در کوه های دنا می ماند و تا نزدیک به یک هفته میهمان مردمان میزبان روستا می شود. 
همین ها انگیزه ای می شوند برای انجام عمل خیر از طرف او. 
او اقدام به تاسیس مدرسه ای دخترانه به نام الیزابت که نام دختر او است می کند و نام خیر از خود در این روستا و در دل مردم به جای می گذارد.  

تک درخت

تک درخت در روستای لما

 

زمین های کشاورزی روستای لما

زمین های کشاورزی روستای لما

 

کوه های دنا در روستای لما

ارتفاعات دنا در پشت روستای لما

 

کودکان روستای لما

بچه های خوب روستای لما

کاردستی

کار هنری یکی از اهالی روستای لما

شب لما

شب پر ستاره روستای لما


 

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

ون لایف یا سفر کمپری سبکی از سفر است که چند سالی در ایران متداول شده است. در این نوع سفر، شخص تمام وسایل زندگی و ضروری خودش را داخل ماشین اش می گذرد و به سفر می رود. گاه به صورت فردی است گاه به صورت خانوادگی.

این کمپرها می توانند اتوبوس، مینی بوس یا حتی ون باشند.

کمپر به شکل اتوبوس در ایران متداول نیست.ون لایف ها که شکلی از سفر کمپری هستند دارای تجهیزاتی چون آشپزخانه، تخت خواب و میز و کمد هستند.

آنهایی که همیشه در سفر هستند، تجهیزات خودروشان کامل تر است. آنها زمان و مکان برای شان مهم نیست. هر زمانی که اراده کنند به هر جایی که بخواهند می روند.

مشکل رزرو هتل و مکان اقامتی ندارند. آنها هم مثل هر آدم اهل سفری از مشکلات و هیاهوی  زندگی دور می شوند.

 

مشکلات مربوط به سفر ون لایفی

مهم ترین مشکل یا مانع در درجه اول، هزینه مربوط به خرید ون و تجهیز آن، هزینه های سوخت و مشکلات مربوط به تعمیر و پنچری است.

آدم های وسواسی یا راحت طلب نمی توانند با این وسیله ها سفر کنند.

توصیه می شود به آدم هایی که می خواهند زندگی ون لایفی را بر گزینند مدت یک هفته یا بیشتر را به برنامه های کوهنوردی بروند و مدتی را در چادر بیرون از خانه بمانند. اگر توانستند در آن شرایط دوام بیاورند به سمت سفر ونلایفی بروند.

 

منبع درآمد ون لایفی ها

اما مشکل مهم تر و اصلی تر برای کسانی که به سبک ون لایفی هزینه های مربوط به این نوع سفر است.

برای حل این مشکل دو راه حل وجود دارد یا شخص کمپری به اندازه کافی دارایی دارد و یا اینکه بازنشسته است و مشکل مادی نداشته باشد.

به غیر از اینها در حین سفر می شود با کارهایی چون دور کاری، تولید صنایع دستی، کارهای روزمزد و فعالیت در باغ و مزارع کشارزی هزینه های سفر را در آورد.

مهدی و انسیه

 

از طریق اینترنت با مهدی و انسیه اشنا می شوم که از سال 97 شروع با ون را شروع کرده اند.

ماجرای مهدی و  انسیه شنیدنی است. انسیه شروع این نوع سفر را باعث نجات جان خود می داند. او می گوید وقتی که او در شرکت کار می کرده متوجه دردی در بدنش می شده، اما چون پشت میز بوده این درد را زیاد متوجه نمی شده و اگر دردی هم بوده چند ساعت بیشتر طول نمی کشید.

اما وقتی که از کار اداری خودش را بیرون می کشد و شروع به ورزش می کند. این درد بیشتر و بیشتر خودش را نشان می دهد.

بنا به پیشنهاد مهدی آنها به پزشک مراجعه می کنند تا بفهمند دلیل اصلی درد چیست که متوجه می شوند سرطان است. بعد از پیگیری ها بیماری او درمان می شود آنها سفرشان را شروع می کنند.

آنها همیشه در سفر هستند پس ون آنها کاملا مجهز هست.

سعید کشاورز و مژده

در کویر سیازگه نزدیک شهر ابوزید آباد با مژده و سعید آشنا می شوم که به تازگی سفر به سبک ون لایف را شروع کردند.

از آنجایی که آنها گاهی اوقات در سفر هستند، خودروشان زیاد مجهز نیست. اما در هر حال سفر را انجام می دهند.

آنها به همراه دوستانشان دو ماهه ماشین شان را تجهیز کردند.

انگیزه آن ها از سفر به این سبک ابتدا به دوران کودکی و دیدن فیلم ها بر می گردد و بعد به جام جهانی روسیه اشاره می کنند.

آنها وقتی می بینند خانواده ای با وسیله شخصی خودشان به روسیه رفته اند تصمیم می گیرند که آنها هم با ماشین شان همیشه سفر بروند و این طور می شود که آنها راهی جاده ها می شوند.

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

خطب شکن

زمانی که اسکندر مقدونی با 40 هزار نیروی نظامی اش از فتح هندوستان مغرورانه بر می گشت، اصلا فکرش را نمی کرد که در دشت لوت گرفتار شود. و چنان شود که 30 هزار نفر از نیروهایش را آنجا بی هیچ جنگی از دست بدهد. آنها در دستان کویر بودند. کویر با آنان چنان کرد که خودشان شدند قاتل خودشان.

اسکندر نمی دانست که کویر مردمان خودش را دارد.

ایران کشوری است که از دو کویر بزرگ به نام های کویرمرکزی ایران و کویر لوت تشکیل شده است.

کویر لوت به جهت بالا بودن زیاد درجه حرارت، ارتفاع ماسه بادی ها و طول کلوت ها دارای رتبه های حائز اهمیت در سطح جهان است.

کویر مرکزی هم از شهرها و روستاهای دیدنی و مناطق طبیعی متعددی تشکیل شده است که گردشگران زیادی را به سمت خود می کشاند.

همچنین مستشرقانی چون سوئن هدین سوئدی، آلفونس گابریل اتریشی، خانیکوف روسی به این کویرها آمده اند و به تحقیق و تفحص در مورد آن پرداخته اند. مارکوپلو هم در سفرهایش اشاره به این مکان ها می کند.

آران و بیدگل از شهرهای مهمی کویر در استان اصفهان است. شهری که در شمال استان واقع شده است و چسبیده به شهرستان کاشان است.

مهمترین منطقه طبیعی دیدنی این شهر کویر مرنجاب است. کویری که دارای کاروانسرایی از زمان شاه عباس برای  حفظ امنیت بوده است.

 فاصله شصت کیلومتری آران تا کاروانسرا  جاده خاکی است. در همین جاده و در فاصله 25 کیلومتری آران منطقه ای به نام خطب شکن قرار دارد.  شیب تندی دارد. همین شب باعث شده است که در زمان هایی موتور سوارها و دوچرخه سوارها به آنجا بیایند.

خطب شکن آران و بیدگل

اما سمت راست جاده جاذبه دیگری است که بیشتر بومیان منطقه آن را می شناسند. نامش خطب شکن است.

وجه تسیمه خطب به کجاوه شتر بر می گردد. پایین ترین قسمت کجاوه را چوبی تشکیل می دهد. به هنگام پایین آمدند کاروان های شدن از این منطقه، بر اثر تکان زیاد شتر، خطب می شکست. به خصوص کسانی که تازه وارد بودند. به همین خاطر نامش به خطب شکن معروف شده است.

همین خطب از دو قسمت خطب یک و دو تشکیل شده است. در خطب دو تنگه ای است که در میان مردم بومی به نام تنگ سرخ، تنگ ظلمات یا تنگ زاغی معروف است.

این تنگه بر اثر فرسایش آبی و خاکی به وجود آمده است. در بستر تنگ، آب شوری جریان دارد . فقط گیاهان مقاومی چون گز و تاغ توانسته اند در اینجا دوام بیاورند.

کویر سیازگه

 

خطب شکن آران و بیدگل

 

کویر سیازگه

 

مزارع آران و بیدگل

 

انار کویری

 

انار در کویر

 

کویر سیازگه

 

خطب شکن آران و بیدگل

 

خطب شکن آران و بیدگل

 

خطب شکن آران و بیدگل

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

روستای ابرجس

  • ایرانی ها بو می دهند!

این نقل قول از فرزند دوستی است که سالها قبل به خارج از کشور مهاجرت کرده است.

ببینید شاید این حرف فرزند دوستم درست باشد. چرا که سالهاست در خارج از کشور بوده است و فرزندش هم در آنجا بزرگ شده است. اما از دوستم انتظار نداشتم به این راحتی این حرف را بپذیرد و اصلا دیگر ایران نیاید.

خب این حکایت بعضی از ایرانیانی است که در خارج از ایران زندگی می کنند.

حالا بیاییم ایران خودمان.

کسانی هستند که از بیرون قم چنین قضاوتی در مورد آن می کنند. آدم هایی  دیده ام که اصلا پایشان را به قم نگذاشتند و یک بد و بیراه هایی می گویند که نپرس.

حالا برویم داخل قم.

داخل قم هم باز این تقسیم بندی وجود دارد.

یک طرف شهر مربوط آدم خوب ها است و دیگر تحت سیطره آدم بدها!

از قضا من هم در  قسمت آدم بدها هستم. حالا من چه خاکی به سرم بریزم!؟

هیچ خاکی!

من اصلا اهمیت نمی دهم و بسیار هم لذت می برم، چرا که جنبه های منفی را خط می زنم و به مثبت ها نگاه می کنم.

 شاید خودم و  برخی افراد به خاطر آب شور سابق قم و برخی رفتارها از قمی ها خاطرات بد داشته باشیم ولی این ها دلیل نمی شود همه چیز و همه کَس را به یک چشم دید. بدی ها را پررنگ کرد و خوبی را فراموش.

در قم همه جور و همه رنگ آدمی زندگی کنند در هر قسمت از آن

در مورد ایران هم همینطور است.

هیچ وقت نباید جزء را به حساب کل گذاشت.

منفی نگری زندگی را به زهری گزنده تبدیل می کند.

طبیعت قم هم از این قضاوت ها در امان نمانده است. بیشتر آدم ها وقتی می خواهند از قم بگویند به منطقه شوره زار و بیابانی و کویر اشاره می کنند.  هر چندکه اینها هم دیدنی های خاص خودش را دارد.

اما لایه های دیدنی و ناشناخته زیادی در این شهر هستند که در اینجا به یکی از آنها یعنی روستای ابرجس خواهم پرداخت.

روستای ابرجس را اولین بار است که وارد می شوم. برای ورود بر روستا باید از پلی که بر روی رودخانه ای قرار دارد عبور کرد. روستا بر دامنه  تپه ای قرار گرفته است. کوچه خیابان ها به زیبایی سنگفرش شده اند

خانه ها بیشتر نوسازی هستند ولی تک و توک خانه های کاه گلی هم دیده می شود.

از دهیار نتوانستم اطلاعات زیادی بگیرم که آن هم احتمالا به مشغولیت کاری اش بر می گردد. اما پرسان پرسان می توانم اطلاعاتم را از روستا کامل تر و کامل تر کنم و مردم تا می توانستند کمک می کردند.

روستای ابرجس با طبیعتی بکر و دست نخوره در 42 کیلومتری جنوب قم است. روستایی خوش آب و هوا  که قدمتی 5 هزار ساله دارد.

روستاهای بیدهند و کرمجگان هم در امتداد این روستا قرار دارند. رودخانه پر آب «دره باغ» از میان این روستاها عبور می کند. کوه هایی با دو تا سه هزار متر ارتفاع این روستاها را احاطه کردند. کوه هلیل معروف ترین کوه این منطقه است که کوهنوردان زیادی هم برای صعود به این کوه می آیند.

به خاطر تنوع آب و هوا در این روستا محصولاتی چون گردو، بادام، قیصی، انجیر و گیلاس در این روستا به عمل می آیند.

مردم علاوه بر کشاورزی و باغداری به  زنبورداری هم مشغول هستند. البته نه فقط در این روستا. بنا به شرایط فصلی به جاهای دیگر هم می روند.

روستای ابرجس

در حین گشت و گذار در روستا با اسماعیل اسماعیلی مرد باصفای بیدهندی آشنا می شوم.

روبروی کلبه دنج اش از هوای لطیف پاییزی استفاده می برد. اتاقک دنج و مناسبی در آنجا دارد.

مهمان  چایی داغ و صحبت های خوب او می شوم.

بنا به تجربه شخصی اش حرفی می زند که برایم به یادگار می ماند  و  آن هم به قدرت اراده بر می گردد.

او می گوید انسان اگر بخواهد و اراده داشته باشد می تواند با یک سوزن کوه را هم جابجا کند.

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

بعد از صحبت های هومن طاقت ادامه صحبت نداشتم. داستان از کلبه زیبایی شروع می شود هومن به زیبایی هر چه تمام آن را تزئین کرده است. 
واقعا چه دلیل و انگیزه ای برای ساختن این کلبه کاجی وجود دارد؟
محال است کسی اولین بار از جلوی این خانه رد شود و نایستاد! مگر اینکه نابینا باشد.  نابینا هم با بوی گل و کاج و به به و چه چه مردم به ناچار می ایستد. 
اولین بار هم نیست که اینجا آمدم. خیلی وقت پیش دیده بودمش، ولی نه با این بزک و تزئینات. 

 


میوه های کاج به طور عمودی بر روی دیوار چسبانده و به سمت بالا چیده شده اند. 
پای دیوار و میانه های آن چندین گلدان چوبی بزرگ و  کوچک با گل های رنگارنگ هستند؛ گل هایی به رنگ سرخ و زرد و سفید وبنفش.
جملاتی هم بر روی چوب های بلند دراز نوشته شده اند. 
پلاک خانه هم به طرز ماهرانه ای بر روی چوب  حک شده است. 
دخترها و پسرهایی هم جلوی خانه ایستادند و فرت فرت عکس سلفی می اندازند. انگار که خودشان تزئین کرده باشند، و حالا می خواهند شاهکارشان را به تمام عالم نشان دهند. 
ما هم نتوانستیم تعجب مان را پنهان کنیم. اول از همه خودم دوربین را در آوردم. 
ورود به داخل خانه برای عموم ممنوع است. اما ما که جزو خواص هستیم و آشنای صاحبخانه!عجب خوش به حالی!
هومن پشت سر هم می گوید بفرمایید داخل خونه! جلوی در بده. 
-    اتفاقا جلوی در خیلی خوبه! 
-    بیایید تو خونه! اینجا قشنگ تره


من با کمی اکراه وارد می شوم. واقعا معرکه است. داخل هم تا چشم کار می کند گل و گیاه و کلی اشیا قدیمی بر در و دیوار است. 


  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

شتر دو کوهانه در روستای قاسم آباد ابوزیدآباد

 

باور کردنی نیست! مگر شتر اشک می ریزد!؟
این را از سید نجات می پرسم. او از جوانی کار شتربانی کرده است. الان  که شصت سال دارد همین کار را انجام می دهد. ارتباط عمیقی با شترها دارد؛ ارتباطی کاملا عاطفی.
می گوید شترها به او عادت دارند. از خاطره اش می گوید که سالها قبل به خاطر بیماری اش چهل روز نتوانسته شترها را ببیند.

سید نجات با شترهایش


اما بعد از سلامتی وقتی به سمت آنها رفت. بچه شتری در حالی که اشک دور چشمانشان حلقه بسته بود، به سمتش می آید.
یعنی واقعا اشک بوده!؟ چه چیزی باعث اشکش شده؟
او که تجربه گرانی و تورم، نرخ روز افزون دلار و کالا و وضع به هم ریخته بورس و کرونا را نداشته، شکست عشقی هم که نخورده اصلا قد و قواره اش به این حرفها نمی خورد.
شاید به صورت طبیعی اشکش در آمده.
پس چرا بچه شتر به سمت او دویده است؟ پس می فهمد. خوب هم می فهمد. درک می کند.

 

ابراهیم ساربان
ابراهیم هم یک ساربان جوان دیگر است.
او هم با شترها خیلی دوست است. علاقه خاصی به آنها دارد.
او می گوید تمام عمرش را می خواهد با این شترها به سر کند.
البته از کینه شتری هم می گوید. می گوید زمستان فصل مستی شتر است. در آن هنگام شترها خیلی عصبی به نظر می رسند. در این هنگام باید از سروکار گذاشتن شتر پرهیز کرد. احتمال حمله آنها وجود دارد. 
خاطره ای را هم در این مورد تعریف می کند. 
شتری او را تعقیب می کند. او هم به کلبه ای پناه برده بود. شتر خیلی تلاش می کرد تا وارد کلبه شود و به او آسیب برساند. این کار میسر نمی شود. بعد از ساعتی او آنجا را ترک می کند. 
ولی با یان همه از عشق خالص به شتر می گوید. اینکه او همیشه با شترهایش خواهد ماند. 
چه رازی در این کشتی بیابان است.
و حالا در مورد ویژگی های شتر بگویم که همه جالب هستند. 
شترهای یا کوهان دار هستند یا بی کوهان.

شتر بسیار بزرگ در دشت مسیله


انواع شترهای کوهان دار و  دوکوهانه در آسیا زندگی می کنند.
شترهای بی کوهان هم در امریکای جنوبی هستند.
وزن شتر 750 الی 850 کیلوگرم است.
آنها توانایی حمل 200 کیلوگرم بار را دارند .
عرب ها به شتر کشتی صحرا می گویند .
چرا که شتر تحمل شرایط سخت صحرا در گرمای سوزان تابستان دارد. 
و  با کمبود آب و علوفه راحت کنار می آید.

نگاه شتر
مژه ها و پلک های شتر به گونه ای هست که می تواند از ورود طوفان شدید به  چشم جلوگیری کند و از تابش شدید نور آفتاب  محافظت می کند.
کوهان شتر از پی و چربی است که 10 تا 13 کیلوگرم وزن دارد.
چربی  کوهان در فرایند هضم، شکسته و هیدروژن آزاد می کند.
این هیدروژن با اکسیزن تنفسی ترکیب شده و مقداری آب اضافی تولید می کند.
کف پای بزرگ و مسطح مانع از فرو رفتن شترها در ریگزارها می شود .
در صورت تغذیه از گیاهان سبز، می توانند تا ماه ها آب ننوشند. 
در غیر این صورت یک هفته بدون آب و 10 روز گرسنگی را تحمل  می کند.
شتر بعد از یک تشنگی طولانی می تواند تا 110 لیتر آب بنوشد
عمر شترها معمولا 30 سال تا 50 سال است.
پشم و پوست شتر برای ریسندگی، پارچه بافی و کفش دوزی استفاده می شود. 
از شیر شتر، ماست نمی توان تهیه کرد اما دوغ  و کشک خوبی دارد و به این زودی ها خراب نمی شود.

کودک و شتر در چابهار

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

هادی بهادری

هادی مرد نازنین و دوست داشتنی همیشه حاضر و در دسترس عبدل آبادی است. صورت سبزه و پهن و کشیده ای دارد. با مهربانی و کمک به قلب آدم نفوذ می کند. سوار اسب سرکش هم نیست، موتور بنزین سوز را چنان گازی می دهد و چنان قژقژی راه می اندازد که اسب هم در مقابلش سر تعظیم فرود می آورد...
حواسش جمع است که کم و کسری نداشته باشم. 
از دختر کوچکش می گوید و عشق و علاقه شدیدی که به او دارد. طفل معصوم با آن قد و نیم قدش تازه عمل قلب هم انجام داده است. خدا رو شکر اوضاعش در حال حاضر خوب است. 
دریغ نمی کند از اینکه عبدل آباد را به خوبی نشانم دهد. این نوع تعصب و علاقه را  دوست دارم. تعصب بی جا هم نیست. واقعا آبادی شان حرف برای گفتن دارد. ابتدا با هم می رویم به سمت ترمینال. البته نه ترمینال مسافربری. ترمینال ضبط پسته است.  
عبدل آباد به رغم اینکه یک روستای خشک و بی آب و علف به چشم می آید؛ روستایی است غنی از محصولات بعضا گران قیمت. از مهمترین محصولات این روستا پسته است. 


پسته

تاریخچه پسته


پسته تاریخی بیش از دو سه هزار سال دارد.  احتمالا کوروش هم از  مشتریانش بوده است. اصلا اوایل اشراف و بزرگان فقط از آن استفاده می کردند. ولی نمی دانم چرا در هیچ نقاشی از گذشته تا حالا تصویری از پسته ندیده ام! شاید هم من ندیده ام. شاید هم در موزه لوور باشد که من تاکنون به آنجا نرفته ام. 
کشورهای مختلف از جمله امریکا، چین، ترکیه تولید کننده این محصول هستند. ولی طعم پسته ایرانی کجا و پسته آن ور آبی کجاست. پسته اصلش برای ایران است. بماند که کشورهایی دیگری مثل امریکا و چین آمدند و آن را برای کشورهای خودشان بردند. به تولید انبوه هم رساندند. 
خاطرم است چند سال پیش که ترکیه بودم، مقداری پسته از یکی از مغازه ها خرید کردم. خیلی شیک و درشت و دهان باز بود. ولی وقتی خوردم اصلا مزه ای از آن متوجه نشدم. انگار که فقط یک چیزی خورده باشم، اصلا متوجه طعم آن نشدم. فندقشان هم همینطور است با اینکه بزرگترین صادر کننده فندق هم هستند. 
از قول یکی از اساتید دانشگاهی شنیده بودم، درخت میوه ای که در شرایط سخت رشد می کند، محصولش از آن گیاهی که در شرایط خیلی نرمال و پرباران رشد می کند، بهتر و پرخاصیت تر است. مثل خود آدم. 
پسته صفت با مسمایی هم دارد؛ پسته خندان. همین خندان بودنش هم آدم را جذب می کند. اگر مثلا می گفتند پسته گریان، شاید این قدر جذاب نبود.  
هر چند که خندان به آن ظاهر خوشگلش هم می آید. 
در گذشته ایرانی ها  کرمان را محل اصلی تولید محصول پسته می دانند. در حالی که در سال های اخیر سر از جاهای دیگر کشورمان هم در آورده است. جاهایی که محصولاتشان از خود کرمان هم بیشتر شده است. مسلما از این زمین های مستعد زیادی باز وجود دارد.  
ولی با این نرخ تورم کمر شکن، مردم بیشتر این محصول را از پشت ویترین ها می بینند. اصلا خودش طلا شده است. ولی جای شکرش که گوگل فیلتر نیست و مردم می توانند با یک سرچ ساده تصویر مبارک آن را ببینند. 

ترمینال پسته

انواع پسته 

پسته با توجه به اندازه و خوشمزگی اش به چند دسته تقسیم می شود که مهم ترین آنها عبارتند از پسته اکبری، پسته خنجری، پسته کله قوچی، پسته احمدآقایی، پسته فندقی یا اوحدی

 

خواص پسته 

پسته خواص بسیاری دارد. پسته  سرشار از آنتی اکسیدان، منیزم، پتاسیم، فسفر است. برای دستگاه گوارش و قلب مفید است. با یک سبک و سنگین کردن ساده، می توان به این نتیجه رسید که مردم پول را اگر صرف کلی دارو شیمیایی برای درمانشان کنند، برای این پسته هزینه کنند، خیلی برایشان مقرون به صرفه تر است و در نتیجه اصلا گران نیست. 

 

زنان کارگر در حال کار در ترمینال پسته

پسته در عبدل آباد 

عبدل آباد یکی از تولید کننده عمده پسته در کشور است. باغ های متعدد پسته به صورت پراکنده در جای جای این روستا کاشته شده است. از زمان کاشت پشته تا برداشت آن زمانی در حدود چهار تا پنج سال طول می کشد. واقعا مردم صبوری هستند، ولی این صبوری ارزشش را دارد 
هر چند که پسته مراقبت کمی نیاز دارد، ولی باید مراقب آفت هایی آن بود که می تواند منجر به سمی بودن آن هم بشود. حتی  چند سال پیش اتحادیه اروپا به خاطر همین آفت ها، از پذیرش پسته خودداری کرد. 

 

برداشت پسته

بهترین زمان برداشت پسته در فصل تابستان و ماه ها مرداد و شهریور است. کارگران گروه گروه به باغ های پسته سرازیر می شوند و شروع به چیدن آن می کنند. 

 

فرآوری پسته

فرآوری پسته 

پسته ها بعداز برداشت به ترمینال ضبط پسته می روند. ترمینال ضبط پسته جایی هست که در آنجا فرآوری پسته انجام می شود. در اینجا پسته ها وارد دستگاه شده پوست نرم، دم خوشه، برگ درخت و سایر مواد اضافی آن جدا سازی می شوند. در ادامه خط، محصول پسته پوست گیری می شود. شستشو با آب تمیز در مرحله بعد است.  
در مراحل  خشک کردن و عملیات جداسازی، پسته های آسیب دیده یا با اندازه و کیفیت پایین تر  انجام می شود. مرحله خشک کردن پسته در دو مرحله است. یک بار در داخل دستگاه می باشد.  بار دیگر در محوطه باز و بر روی زمین و با کمک نور خورشید انجام می شود 

زنان در حال کار در ترمینال پسته

 

کارگران در حال فرآوری پسته

 

مسئولان ترمینال پسته

 

کارگر در حال فرآوری پسته

 

پسر و پسته

 

دختر و پسته

 


 

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

هنگام ظهر پس از شرکت در جشنواره ای در بندر ترکمن بازدیدم، را از این شهر پایان می دهم و سفرم را ادامه می دهم. مسیری که می پیمایم به سمت شرق بندر ترکمن است. مزارع کشاورزی سرسبز فراوانی را در اطرافم می بینم و کمتر اثری از درخت در آنجا است

ترکمن ها گذشته از آن که زبان و پوشش متفاوتی نسبت به بقیه نقاط کشورمان دارند، طبیعت شان هم منحصر به فرد است. البته ناگفته نماند یکی از معروفیت های اصلی ترکمن ها چابک سواران و اسب های تیزرو ترکمن است. در مسیری که می پیمایم برخی از این پیست ها اسب سواری را می بینم. کورس بهاره ترکمن صحرا در صورت مساعد بودن هوا بلافاصله بعد از تعطیلات پنج روزه عید نوروز آغاز می شود و بسته به تعداد اسب های شرکت کننده، کورس معمولا تا اواسط تابستان ادامه پیدا می کند. این مسابقات در سه شهر ترکمن نشین «گنبد»، «بندر ترکمن» و «آق قلا» برپا می شود.

اما یکی از چیزهایی که برایم تا حدی عجیب بود وجود «شتر» در این منطقه است. در خیلی از شهر و روستاهای این منطقه می توان فروش شیر شتر را دید.

وقت غروب است که به شهر «آق قلا» رسم. تا وارد شهر می شوم، چند نفر از نیروهای هلال احمر  پیشنهاد می دهند که به  جشنواره ای که به مناسبت نوروز در این شهر برگزار شده بروم. با اینکه ظهر در یکی از این برنامه ها بودم، اما باز علاقمندم که در این جشنواره هم شرکت کنم.

به محل جشنواره می رسم. مردم زیادی در آنجا حضور دارند. صنایع دستی به فروش می رسد و اجرای تئاتر هم به زبان ترکمنی است و انبوه جمعیت هم در حال تماشای آن هستند. در ضمن بازدیدم  غرفه ای را می بینم که متعلق به سیستانی های عزیز است. اصلا انتظار دیدن آنها را در اینجا نداشتم. کمی که با آنها صحبت می کنم می فهمم آنها ساکن همین منطقه هستند. خانمی که در غرفه هست. توضیح مفصلی در خصوص کیک ها، نان ها محلی و پوشش خاص سیستانی ها برایم می گوید. برادرش هم در آن غرفه است. آن قدر صحبت مان به درازا می کشد که آنها دعوت می کنم که شب را مهمان شان در شهر «انبارلوم» باشم که حدود بیست کیلومتری  تا «آق قلا» فاصله دارد. با اینکه فاصله دور است و من هم خسته. اما دعوتشان را می پذیرم. در تاریکی شب رکاب می زنم. تا بالاخره به این شهر می رسم و به خانه ی آنها می روم.  آقای «پرانداخته» میهمانان دیگری را هم دعوت کرده است و در همان فرصت کوتاه توانستم از مهمان های شان اطلاعات مفید و ارزشمندی در خصوص سیستانی ها به دست آورم و این خود انگیزه ای می شود در ذهنم که سفری را در آینده حتما به این خطه داشته باشم.

صبح هنگام «انبار لوم» را به سمت «گنبد کاوس» ترک می کنم تا به هنگام ظهر به این شهر می رسم تا اینکه موفق به دیدار دوستان  جدیدم «علیرضا شاطری» و همسرش می شوم که از طریق دنیای مجازی آشنا شده ام. زوجی که اهل هنر هستند و سفر و تماس سعی و تلاش شان این است که از لحظه به لحظه زندگی شان با سفر و مطالعه و دوستان و ... به بهترین شکل ممکن بهره ببرند. شب هم با دوستانش شان به گشت و گذار در شهر می پردازیم.

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

ساز اصلی ترکمن ها دوتار است که در جشنواره ای که می روم این گروه دوتارنواز را از نزدیک می بینم 

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

دختران و زنان و مردان ترکمنی با لباس اصیل ترکمنی که اصالت از آنها می بارد. 

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

این هم یک دختر ترکمن

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

با توجه به شرایط هوایی این منطقه شتر بانی یکی از مشاغل مردم منطقه در کنار دامداری است. 

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini


سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini


سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini



سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini



سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini


انواع نان ها محلی سیستانی را در نمایشگاهی که در آق قلا برگزار شده بود را دیدم

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini


این هم پارچه ای که قند را در داخل آن نگهداری می کنند. 

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini


پوشش محلی سیستانی ها 

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

صنایع دستی سیستانی 

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

شکوفه های در خانه آقای پرانداخته 

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

آقای پرانداخته و دیگر اقوامش که شب روز به یادماندنی را برایم رقم زدند

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini


سد تاریخی و خاکی وشمگیر که در مسیر راهم از انبارلوم به گنبد کاووس قراردارد.

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

قاصدک بهاری که مژده بهار می دهد 


سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

برج آرامگاهی گنبد قابوس در شهر گنبد، یک برج آجری است که طبق آخرین ارزیابی، 62.66 متر ارتفاع دارد و در اطرافش بوستانی با صفا ساخته اند. 


سفر با دوچرخه، گلستان، بندر ترکمن، گنبد کاووس، طبیعت، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Nature,  Bandar Torkman, photo by Edalat Abedini

علیرضا شاطری و همسرش که از سبک زندگی شان بسیار لذت بردم و شبی را میزبانم بودند

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

حرکتم با نم نم باران شروع شده است. با توجه به اینکه به سمت دریای خزر می روم، مسیرم سرپایینی است اما باید مراقبت لغزندگی و شلوغی جاده هم باشم. باران گاهی اوقات شدید و گاهی اوقات هم قطع می شود.

بالاخره به شهر «ساری» می رسم. از آنجا مسیرم را به سمت شهرستان «نکا» تغییر می دهم. پس از رسیدن به نکا،شب را  مهمان خانواده مهربان دوست عزیزم «کمیل» هستم. در این خانه حسابی استراحت می کنم و فردای آن روز به سمت شرق شهرستان نکا پیش می گیرم. تا ابنکه به بندر گز می رسم و از آنجا وارد جاده فرعی در سمت چپ جاده می شوم. از اینجا به بعد  است که کم کم هموطنان ترکمن ام را می بینم. 

تیپ ظاهری، زبان و حتی پوشش آنها آن قدر متفاوت است که گویی وارد کشور دیگری شده ام و چقدر خوشحالم از اینکه می بینم کشور ما دارای چه وسعت تنوعی بالایی است.

به روستای «قره سو» می رسم. به طور کاملا اتفاقی با یکی از اعضای شورای این روستا آقای کنعانی آشنا می شوم و آن هنگامی است که از مسجد به خانه شان می  آمد. با چهره ای گشاده و خندان مرا به خانه شان می برد. شخصیت فعال و پویایی و همچنین آرامی دارد وی علاوه بر اینکه از اعضای شورای روستا است، جزء اعضای شورای بندر ترکمن و همچنین رئیس اتحادیه کامپیوتر آنجا هم است.

 

روستای قره سو

روستای «قره سو» استان گلستان که در 5 کیلومتری بندر ترکمن واقع شده است دارای قدمتی بیش از یک صد سال است. هر چند که به دلیل پیشروی آب دریا، این روستا را جابجا کرده اند و اندکی فاصله اش از جای قبلی دورتر شده است.

نام آن برگرفته از رودخانه ی به همین نام است که از کنار آن می گذرد. گویش اکثر مردمان این روستا ترکمنی است و  علاوه بر ترکمن ها، سیستانی ها و ترک ها نیز در آنجا زندگی می کنند.

  این روستا دارای آب و هوایی معتدل است که کمترین دما آن معمولا صفر درجه و بیشترین آن سی درجه می باشد.

پوشش گیاهی این روستا بیشتر «نیزار» است و از محصولات کشاورزی و دامداری آن می توان به «گندم»، «جو»، «کلزا»، «برنج»، «پرتقال»، «شلیل»، «نارنگی» اشاره کرد که اخیرا به کاشت درخت انار نیز روی آورده اند.

بیشتر مردم این روستا به کار صیادی مشغول هستند و زنان هم به کار «گلیم بافی» و «قالیبافی» مشغولند و کمک حال همسرانشان  هستند، هرچند ه دیگر کمتر از گذشته است.

اما این روستا غذاهای سنتی خوشمزه ای هم دارد که می توان به «چکدرمه»، «بروگ»، «قتلمه» و «پشمه» اشاره کرد.

 

مراسم عزاداری
مراسم عزاداری این روستا کمی متفاوت از جاهای دیگر کشورمان دیدم. آنها پس از فوت یک نفر تا پنج روز زنان روستا به خانه صاحب عزا می روند و در آنجا عزاداری می کنند و مردان فقط به چادری که در روبروی خانه صاحب عزا است می روند و فاتحه ای را می خوانند. آنها در این ایام لباس سیاه نمی پوشند. و مراسم در روز سی ام، صدم دارند و البته هر ماه هم مراسم برگزار می کنند تا یک سال شود بعد از یکسال دیگر سالگرد برگزار می کنند.

 

فردای آن روز پس از دیدار از قسمت های مختلف روستا به بندر ترکمن می روم و در یک جشنواره محلی شرکت می کنم. 

















  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰
پیام نما - سفر با دوچرخه - روستای قادیکلا - چرخ چهارم
 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 

ماززندران، ساری، روستاگردی، سفر با دوچرخه، طبیعت، روستای قادیکلا، عکس از عدالت عابدینی، Iran, Mazandaran, Sari, cycling, Iran villages, Ghadikola, photo by Edalat Abedini

 


,,,,
نوشته شده توسط عدالت عابدینی  ||
  • عدالت عابدینی